شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب
امـشـبنـشـستـهام بـنـویـسـم تـرانـههـا ازبــاغ از بـهــار مـن ازمــادرانـههـا ازدست پُـرامـیـدم و تــسـبـیـح دانـهها از ایـن دلـی که پــر زده از آشـیـانههـا
شکرش میان این همه سـرسروری شدیم
مانــنـد یــازده پــسرش مـادری شــدیـم آیــینــهای گــرفتــه خــدا در بـرابـرش خــورشــیدی از تــمامی انوار انـورش امــشب خــدا نـــشسته خـدا با پیـمبرش امشب پـدر رسیـده بــه دیــدار مـادرش تعظیم توبه اونه که برهستواجباست ازاین به بعدبوسه براین دست واجب است تــا مــه کــرده نــام شـما قیـل و قال را پــیدانــمـوده بــا تــو کـرامت کـمال را گم کردهعقل پیـششکـوهـت خیـال را پـنــهان جــمال کــردی پیــدا جــلال را هـرچند کار توست که پیغـمبــری کنی تو آمـــدی که پـــای علی حیـدری کنی ایــن بــاغ ها مـعطر زهراست یا عـلی این موج موج کـوثر زهـراست یا علی آری تـمـام بـاور زهــراست یــا عــلـی نـــام تــو نــام دیـگر زهراست یا عـلی آغــازآفــرینــش ازآغـاز فـاطمه است یعنی علی حقیــقت اعجاز فـاطمه است خورشید زیر پای تو خشت محقـریست کـار نگـاه چـشــم شمــا ذرّهپـروریست خاک حسیـنـیه شدنـم لـطف مــادریست خـانم تمام حرف مـن این بیت آذریست "بنیانــگذار مکتــب غــیرتــدی فـاطمه عبـاسَ درس معـرفـت اُورگدی فاطمه" عمریست تابه لطفتو زنجیرمیشویم بــا بـوی نان تـازه نمک گیـر میشویم بــاز از تنـور روشن توسیـر میشویم شــکرش!کـنـار خـانه تو پیـرمیشویم درروضـه بـاز چـایی دم کـردۀ تـو بود این لطف لطف دست وَرم کردۀ تو بود خانم میان صحن رضا نام توبس است پای ضریح وقت شفا نــام تو بس است پاییـن پابه جای دعـا نــام تو بس است دردی مگر بـرای دوا نـام تو بساست نــام تــو بــر لــبــم دم بـاب الجواد بود فیض تو بود ازسـرمــن هــم زیاد بود آواره ایـم پــای شمــا خــوش بحــال ما مشمول هـر دعـای شما خوش بحال ما پروانه ی عــزای شــما خوش بحال ما مجنـون کربلای شمـا خــوشبــحالما آهیبکش که سیـنـۀ ما کـربـلایی است تا یاد توست حـال دلــم مجــتـباییاست می خــواســـت حـــامی مادر شود نشد مرهـم بـــرای زخـــم کـبوتــرشودنشد تا مانع هـجــوم ستمگـــر شـــود نــشـد شـاید به جـای روی توپـرپـرشود نشد ایوایمنکهبرگ گلیضربشستخورد ضربیزرویوضربهایازپشتدستخورد